انگار هزار سال دلم دور مانده است
بشکسته بارها و چه مغرور مانده است
غم در سراسر جانم رخنه کرده است
با این همه چه شاد و چه مسرور مانده است
طعم صداقت یاران هرگز ندید
شاید ازاین طریق ز عشقش دور مانده است
سیلاب اشک که از دیده جاری است
گویای نامه ی عشقی است، که ممهور مانده است
میم متانتش چو به عشقم بیازمود،
رد شد در امتحان و چو شبکور مانده است
گویی که دوست زخمه به دل، باز می زند
اما چه سود ، نه تار ،نه تنبور مانده است
اینبار صبر شانه ی افتاده ام فشرد
گویی خداست که بدین منظور مانده است
"حامد" غمت نشانه ی پایان راه نیست
باید که رفت تا که به ره نور مانده است
سلام خیلی قشنگ بود خیییییییییییییییلییییییییییییییییی
اینجا منم
منم که پیراهنم را هیچ سوگی سیاه نمی کند
وقتی که روزهای تلخ را .............
آپم بدو بیا
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بها نه هر عاشق واسه زنده مو ند نی
تو امید ا نتظاری تو دل هــا ی نا امیــد
واسه دیدن ستاره تو شب هـای نا پدید
تیپ نوشتنت عوض شده
چی شده؟
سلام دوست جونم آپم بیا
خیلی زیبا بود.
عم ی است از بهار.. دلم دور مانده است
چون تکدر خت خسته ی مغرور مانده است
............................................................
به بیت بالا تو جه بفر مایید چقدر روان شد..اصلاح شد
غزل دلنشینی بود فقط در بعضی جا ها اشکال وزنی داشت رو وزن شعر بیشتر کار کنید
.............در نیمایی هم سپید در بعضی جا ها به چشم می خورد باید تماما اهنگین باشد
آفرین بر شما
کاراتون خیلی زیباست