و تکرار خاطره ها اینبار ،
تجسم خالی پوشالی است گُر گرفته از آتش هوس.
لهیب معجزت یاران اینک آری تنوره ای است،
سوزان.
و خرده نانهای زیر پا ،
ما حصل از این دست عشقهای فروزان.
از چرکآب دروغ خیس که می شوی ،
تازه،
جهنم اطرافت را در میآبی.....
لحظه لحظه شعرت رو لمس کردم...
چرا تکرار ؟ می خواهم نابودشان کنم . اما ... لعنت به خاطرات که سر به نیست نمی شوند .
از چرکاب به لجن کشیده شده ایم
سلام....
چقدر این شعرت قابل لمسه هر بار میخونم بیشتر می فهمم
........ اینجا چرا نمیشه گل گذاشت؟
باید گذاشت. چشم فرو بست و گذر کرد
لحظه لحظه شعرت رو لمس کردم...
چرا تکرار ؟ می خواهم نابودشان کنم . اما ... لعنت به خاطرات که سر به نیست نمی شوند .
از چرکاب به لجن کشیده شده ایم
سلام....
چقدر این شعرت قابل لمسه هر بار میخونم بیشتر می فهمم
........ اینجا چرا نمیشه گل گذاشت؟
باید گذاشت. چشم فرو بست و گذر کرد