و چه تنگ ،
در آغوش می کشد الهه ی همزیستی ،
مرا در سکوت شبهای تنهایی.
و چه مغرورانه از زنانگی مملو است،
خدای این لحظاتم،
از همان دست که خدای مریم سرشار بود از ذکوریت .
شاید خدای آبستن زایش پیامبری نوین باشد...
وچه دشوار است، باور پیدایش پیامبری نوین ،
و آنهمه ی دگردیسی ها .
و دشوار تر،
آنکه پنهان کنی پیامبریت را از مردم بی ایمان...
از بیم خدایی دروغین ،
واز بیم مرتدانی، میزان ارتداد به دست.
این است تفاوت پیامبر و شاعر...
بی هیچ گمان ...
بی هیچ شاید ....!